آرامش بیشتری خواهید داشت اگر صدا های توی سرتان را خاموش کنید

به گزارش وبلاگ پردیس وب، ریچل کوک*؛ همان طور که ایتن کراس، روان شناس تجربی و عصب شناس آمریکایی، با خوش رویی گواهی می دهد، احتمالاً همه گاهی مچ خودشان را در حالی می گیرند که دارند به صدایی بی خاصیت توی سرشان گوش می دهند. ده سال پیش، کراس ناگهان خودش را دید که تا دیر وقت شب یک چوب بیس بال در دستش گرفته و منتظر مهاجمی خیالی است که فکر می کرد قصد ورود به خانه اش را دارد.

آرامش بیشتری خواهید داشت اگر صدا های توی سرتان را خاموش کنید

پس از دریافت نامه ای تهدیدآمیز از شخصی ناشناس که کراس را در تلویزیون دیده بود، فکر آشفتۀ کراس این تصویر خیالی را ساخته بود. او، که حوزۀ پژوهشش علم درون نگری1 است، می دانست که دارد بیش ازحد واکنش نشان می دهد: می دانست قربانی چیزی است که وِروِر 2 می نامید. اما یادآوری این موضوع به خودش هیچ فایده ای نداشت. در لحظات اوج اضطراب، وقتی افکار منفی اش به شکلی مهارناپذیر در چرخه ای بی سرانجام تکرار می شدند، خود را در وضعی خنده دار می یافت که داشت در گوگل عبارت محافظ برای اعضای هیئت علمی را جست وجو می کرد.

کراس آزمایشگاه احساس و خودمهاری بسیار مشهوری را در دانشگاه میشیگان اداره می نماید، مؤسسه ای که خود او پایه گذاری نموده است و بخش عمدۀ حرفۀ خود را در آنجا به مطالعۀ تبادل نظر های خاموشی اختصاص داده است که آدم ها با خودشان دارند، گفت وگویی درونی که به شدت بر نحوۀ زندگی آن ها تأثیر می گذارد.

او و همکارانش می خواهند بدانند چرا برخی افراد از چرخش به درون برای درک احساسات خود بهرۀ مثبتی می برند، درحالی که بقیه وقتی دقیقاً همان طور رفتار می نمایند، فرو می ریزند؟ آیا راه های درست و غلطی برای برقراری ارتباط با خودمان وجود دارد، و اگر چنین است، آیا تکنیک هایی وجود دارد تا افرادی که صدا های درونی شان خیلی بلند است به کار بگیرند؟

با گذشت سال ها، کراس پاسخ هایی برای برخی از این سؤالات -اگر نگوییم همۀ آن ها- پیدا نموده است و اکنون این یافته ها را در کتابی تازه گرد آورده است: کتاب هدایت که امید دارد زندگی افرادی که آن را می خوانند بهبود دهد.

او در کتاب دربارۀ وِروِر، صدای درون سر ما و نحوۀ مهار آن می گوید هدفمان این نیست که جهانیان را از اضطراب و افسردگی خلاص کنیم. این کتاب قرص شادی بخش نیست و احساسات منفی هم در دوز های کم خوب و مفید است. اما این امکان را داریم که وقتی دما بیش ازحد بالا می رود، کمی آن را کاهش دهیم و انجام این کار به همۀ ما یاری می نماید تا تجربه هایمان را به طور مؤثرتری مدیریت کنیم.

به گفتۀ کراس، که به وسیله برنامۀ زوم در خانه اش در آن آربر با من صحبت می کرد، اکنون یک مطالعۀ قدرتمند در دست داریم که نشان می دهد وقتی دچار پریشانی و اضطراب می شویم -چیز هایی که طبق اسکن ام آر آی می دانیم دارای مؤلفه های فیزیکی و به همان مقدار مؤلفه های عاطفی است-، درگیر درون نگری شدن ممکن است بیشتر از منفعت، به طور قابل توجهی، ضرر برساند.

کراس معتقد است افکارمان ما را از دست خودمان نجات نمی دهند. درعوض، موجب به وجود آمدنِ چیزی خطرناک می شوند: چرخه هایی منفی که ظرفیت منحصربه فرد انسان برای درون نگری را به جای نعمت به نفرین بدل می نمایند و عواقب سنگین بالقوه ای هم برای سلامت جسمی و هم برای سلامت روانی مان به بار می آورند (نوعِ نادرستِ درون نگری حتی می تواند موجب پیری زودرس گردد).

آیا این مسئله بدان معنی است که، درنهایت، حرف زدن خوب نیست؟ یعنی آن افرادی که تحت درمان هستند باید بلافاصله قرار دیدار بعدی شان را لغو نمایند؟ نه دقیقاً. کراس می گوید اجتنابِ کامل و یکسره از ابراز عواطف و احساساتمان چیز خوبی نیست. اما بیایید، به جای آن، به فاصله گذاری فکر کنیم. برخی این واژه را با اجتناب و سرکوب یکی می دانند. اما من فکر می کنم که فاصله گذاری توانایی دست نگه داشتن و تأمل کردن است؛ توانایی عظیم ترکردن لنز نگاهمان و توانایی نگاه کردن از منظری دیگر. ما با این کار از چیزی اجتناب نمی کنیم، بلکه فقط بیش ازحد با آن درگیر نمی شویم.

بر اساس یک مطالعه، ما با سرعتی معادل چهار هزار واژه در دقیقه با خودمان صحبت می کنیم (برای مقایسه، سخنرانی سالیانۀ رئیس جمهور آمریکا در برابر کنگره که معمولاً در حدود شش هزار کلمه است بیش از یک ساعت طول می کشد)؛ بنابراین تعجب آور نیست که گوش دادن به آن طاقت فرساست، چه به صورت نوعی حدیث نفس بی وقفه و مطول، چه به صورت مکررگویی مهارنشدنی رویدادها؛ یا مثلِ شوت کردن توپ: تداعی آزاد از فکری به فکر دیگر؛ یا چیزی شبیهِ یک گفت وگوی درونی خشم آلود.

اما اگر چنین صدایی می تواند فلج نماینده باشد، به همان نحو، قادر است خودویرانگر هم باشد. آنچه در درون تجربه می کنیم، اگر اجازه دهیم، تقریباً می تواند هرچیز دیگری را از بین ببرد. برای مثال، پژوهشی که در سال 2010 منتشر شد نشان می دهد که تجارب درونی می توانند به طور پیوسته تجارب بیرونی را کم اهمیت تر جلوه دهند. همان طور که کراس اشاره می نماید.

این امر بیانگر این واقعیت است که، به مجرد اینکه فکری تکرارشونده ما را درگیر خود کند، ممکن است حتی برترین مهمانی یا شغل تازهی که مدت ها مشتاقش بودیم را هم خراب کند.

چرا برخی افراد، در مقایسه با دیگران، صدای درونی بلندتر یا دردسرسازتری دارند؟ کراس معتقد است پاسخ گویی به این پرسش سختتر است. راه های زیادی وجود دارد برای آنکه صدای درونی فعال گردد، که برخی ژنتیکی و برخی وابسته به محیط هستند. آنچه مسلم است این است که این تجربه ها را نباید نادیده گرفت: وقتی صحبت از ارتباطِ بین اضطراب و شرایط سلامت جسمانی می گردد، داده ها تکان دهنده و انکارناپذیرند. کسانی که می توانند صدای درونی خود را ساکت نمایند، مسرور ترند؛ احساس آرامش آن ها محسوس است.

نکتۀ جالب در علمی که به همۀ این موضوعات می پردازد این است که چگونه [یافته های آن]گاهی از دریافت های شهودی حمایت می نماید و گاهی هم خلاف آن است. بیشتر کتاب کراس به چیزی اختصاص یافته است که او جعبه ابزار تکنیک هایی می خواند که می تواند سطح وِروِر ها را پایین بیاورد، و برخی از آن ها با تمام فکر ها و احساس های ما تناقض دارند.

برای مثال، آسیب های سفرۀ دل را بازکردن می تواند بیشتر از منفعت آن برای شخص باشد، زیرا صحبت کردن با دوستان دربارۀ تجربه های منفی غالباً ممکن است همانند امری پس زننده عمل کند و کسانی را که بیشترین نیاز را به آن ها دارید فراری دهد. اما برخی دیگر از یافته ها تأیید می نمایند که وقتی بر اساس غریزۀ خاصی عمل می کنیم، کار درستی انجام می دهیم.

مثالی بزنم: اگر شما از آن دسته آدم هایی هستید که وقتی عصبانی یا ناراحت اند، به نقش دوم یا سومی فرو می فرایند (ریچل، آرام باش؛ جهان که به آخر نرسیده!)، واقعاً به نفع خودتان عمل می کنید. آنچه کراس حدیث نفس از راه دور می خواند، طبق آزمایشاتی که انجام داده است، یکی از سریع ترین و سرراست ترین راه های رسیدن به نوعی منظره عاطفی است: شکستنِ یک رمز روان شناختی که در تاروپود زبان انسان تعبیه شده است.

این طور با خود صحبت کردن -گویی که کلاً شخص دیگری هستید- فقط آرامش بخش نیست، بلکه مطالعات کراس نشان می دهد که حتی می تواند تأثیر بهتری بر جای بگذارد یا عملکرد شما را مثلاً در مصاحبه ای کاری تقویت کند. بعلاوه ممکن است شما را قادر سازد تا آنچه را به نظر غیرممکن می رسد دوباره به مثابۀ یک چالش ببینید، چالشی که در آن، با تشویق خودتان، شاید بتوانید قوی تر عمل کنید.

برخی دیگر از تکنیک های کراس همین حالا هم کاملاً شناخته شده اند: قدرت لمس (کسی را در آغوش بگیرید)، قدرت طبیعت (درختی را در آغوش بگیرید). فعالیت هایی که باعث احساس عظمت می شوند -مثل قدم زدن در کوه، یا درنگ کردن در مقابل یک اثر هنری باشکوه- هم مفید هستند و یاری می نمایند تا آن منظره را احساس کنید.

نوشتن یادداشت های روزانه می تواند برای برخی افراد کارآمد باشد (چیزی که روزی از نظر جسمی دردِ وحشتناکی داشت، روز بعد تبدیل به خبری قدیمی می گردد)، درعین حال، آدم هایی مثل من که وسواس تمیزی دارند از کشف آنچه کراس کنترل جبرانی 3 می خواند ذوق خواهند کرد: ایجاد نظم خارجی، که همان مرتب کردن چیزهاست، واقعاً در نظم دهی درونی مؤثر است. کشوی جوراب خود را دوباره مرتب کنید، آنگاه ممکن است متوجه شوید که صدایتان آرام تر می گردد.

بعلاوه تحقیقات نشان می دهند خرافات، آیین ها و مهره های شانس هم ممکن است مفید باشند. به هرحال، بیشتر ما دیگر مانند هایدی کلوم هم عمل نمی کنیم که مثلاً هنگام پرواز دندان های شیرین خودمان را همراهمان ببریم.4 (هایدی دندان های شیری اش را در کیسۀ کوچکی نگه می دارد و در تلاطم های هوایی به آن چنگ می زند).

تعیین شده است که دارونما ها هم بر وِروِر اثر دارند، درست مانند اثری که این دارونما ها در برخی بیماری های جسمی دارند. در پژوهشی که کراس هم در آن حضور داشت، یک اسپری نمکی بینی به اسم نوعی مسکّن برای صدای درونی عمل کرد: داده های اسکن مغزی نشان دادند که کسانی که اسپری را استنشاق کردند، با باور به اینکه مسکّنی را استنشاق می نمایند، در قیاس با کسانی که می دانستند تنها محلولی نمکی استنشاق نموده اند، به طور قابل توجهی، در مدار درد اجتماعی مغزشان فعالیت کمتری را نمایش می دادند.

بنابراین تعجبی ندارد که کراس معتقد است باید دانش مربوط به این ایده ها را به بچه ها آموخت و در ایالات متحده، هم اکنون، همکاری خود را با معلمان برای تحقق این امر شروع نموده است: ما می خواهیم بدانیم که آیا دانستن این چیز ها بر اینکه بچه ها چگونه به خودشان نظم می دهند تأثیر دارد یا خیر. آیا کراس از جعبه ابزار استفاده می نماید؟ (کل اگر طبیب بودی).

او می خندد و می گوید احتمالاً باید از همسرم بپرسیم. اما بله، من حتماً استفاده می کنم. من هم انسانم. به ویژه، او در انتخاب دوستانی که از آن ها حمایت در برابر وِروِر را می خواهد بسیار محتاط عمل می نماید.

کراس کتابش را مدت ها قبل از شیوع همه گیری کرونا تمام نموده است، چه رسد به حملۀ هواداران ترامپ به ساختمان کنگره. اما، همان طور که می گوید، به سختی می گردد چنین کتابی را در فرصتی مناسب تر از این منتشر کرد. این کامل ترین برهۀ مملو از وراجی در جامعه است: همه گیری ای که ممکن است یک بار در زندگی اتفاق بیفتد، عدم قطعیت سیاسی، گروه گرایی گسترده.

پراستنادترین مقالۀ او تا به امروز به پیامد های مضر رسانه های اجتماعی نظر می افکند که غالباً بلندگویی غول پیکر برای صدا های درونی است: فیس بوک صراحتاً از کاربرانش می پرسد چه چیزی در فکرتان است؟. او فکر می نماید باید بیاموزیم با دقت بیشتری در این محیط گشت بزنیم.

بااین حال، کراس دربارۀ تأثیرات بلندمدتی که بیماری همه گیر کرونا بر سلامت روانی می گذارد بدبینی کمتری دارد. او می گوید ما در حال حاضر نشانه هایی از افزایش مقدار افسردگی و اضطراب را مشاهده می کنیم. هر روز احساس اندوه برای بسیاری افزایش می یابد و بازه های غم آلود بیشتری در کار است.

اما انعطاف پذیری زیادی هم وجود دارد و ما غالباً آن را دست کم می گیریم. بسیاری از مردم خیلی خوب عمل می نمایند. آن ها این سختی ها را با سازگارشدن مدیریت می نمایند. من خوش بینم. فکر می کنم به جا های بهتری بازخواهیم گشت، اگرچه آرزو داشتم می توانستم بگویم که چقدر سریع این اتفاق می افتد.

در برابر اضطراب همه گیری، چه تکنیک هایی باید به کار گرفت؟ کراس می گوید خب، یکی که من شخصاً به آن اعتماد دارم فاصله گذاری زمانی است. این تکنیک مستلزم آن است که شخص به آینده نظر داشته باشد: خود را مصممانه در آینده ببیند. مطالعات نشان می دهد اگر از کسانی که تجربه ای سخت را از سر گذرانده اند بپرسید، به جای فردا، ده سال دیگر دربارۀ آن چه حسی دارید، بلافاصله مشکلاتشان موقتی تر به نظر می رسد.

آیا این تکنیک واقعاً به این افراد یاری می نماید؟ بله، همین طور است. من از خودم می پرسم یک سال دیگر، وقتی به دفترم بازمی گردم و همکارانم را می بینم و دوباره سفر می کنم و بچه هایم را می برم برای فوتبال، قرار است چه حسی داشته باشم؛ و این باعث امیدواری ام می گردد.

همان طور که کراس در کتابش می گوید، این تکنیک نوعی سفر در زمان است: یک ماشین زمان روانی که فقط اگر بتوانیم سوار آن شویم، ممکن است همه چیز، از یک سوگواری گرفته تا دعوایی احمقانه، کمتر وحشیانه به نظر برسد و کمی آسان تر بتوان تحملش کرد.

پی نوشت ها:

  • این مطلب را ریچل کوک در تاریخ 16 ژانویۀ 2021 با اسم Why your most important relationship is with your inner voice در وب سایت گاردین منتشر شده است؛ و برای نخستین بار با اسم آرامش بیشتری خواهید داشت اگر صدا های توی سرتان را خاموش کنید در نوزدهمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ حمیدرضا کیانی منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ 9 مرداد 1400با همان اسم منتشر نموده است.
  • ریچل کوک (Rachel Cooke) روزنامه نگار و گزارشگر بریتانیایی است که پیش از این در نیو استیتسمن می نوشت و حالا برای گاردین کار می نماید. و ناگهان برق برای همواره قطع شد و تقدیم به پدرم که نسبتی با من نداشت از دیگر مطالبی است که ترجمان از ریچل کوک ترجمه و منتشر نموده است.

[1]Science of introspection: اصطلاح درون نگری برای توصیف روشی پژوهشی به کار می رود که در شروع به وسیلۀ ویلهلم واند روان شناس به کار گرفته شد. این روش، که خویشتن نگری تجربی هم نامیده می گردد، چنین بود که به اشخاص آموزش داده می شد تا جایی که ممکن است، با دقت و عینیت، محتوای افکارشان را خود تحلیل نمایند [مترجم].

[2]chatter

[3]compensatory control

[4]اشاره به خرافه ای رایج در فرهنگ های اروپایی که طبق آن به همراه داشتن دندان های شیری برای شخص شانس می آورد یا از او محافظت می نماید [مترجم].

منبع: گاردین

ترجمه: حمیدرضا کیانی- ترجمان علوم انسانی

منبع: فرارو

به "آرامش بیشتری خواهید داشت اگر صدا های توی سرتان را خاموش کنید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آرامش بیشتری خواهید داشت اگر صدا های توی سرتان را خاموش کنید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید