از مرگ نوشت تا بدانیم: مرگ برایش خاتمه نیست
به گزارش وبلاگ پردیس وب، خبرنگاران - مریم معیری، فعال فرهنگ و رسانه: این یادداشت در خصوص مسعود دیانی است، مجری کارشناس شبِ روایت از برنامه شب های هنر و همینطور برنامه خاص و دقیق و جریان ساز سوره. روحانی جوانی که خوب می داند چه زمانی فقط مجری باشد و تنفس رسانه ای بدهد و کجا کارشناسی سخت گیر گردد و با پرسش گری گفت وگو با مهمان را راهبری کند. کسی که ناگاه درگیر بیماری می گردد. خیلی ها تازه او را در این یکسالِ پس از بیماری شناختند. روحانی ای بدون ریش و مو و ابرو با صدایی کمرنگ که حتی در آن حال هم از سخنان کارشناسان یادداشت برمی دارد و سؤال های دقیق می پرسد. کسی که خودش بیماری اش را در صفحه شخصی اش اعلام نموده و هر چند روز یکبار احوالش را با ما در میان می گذارد.
از پست های قبلی اینستاگرامش پیداست که اهل اندیشه است، قلمش درخشان است و گاهی تیز و برنده، پویاست و برای زندگی احترام قائل است و چقدر دو دختر و همسرش را دوست دارد. حالا این آدم بیمار شده و بیماری اش هم جدی است و او هم جدی ادامه می دهد. به راهبر کائنات ایمان دارد و راضی است به تقدیر. او مثل برنامه هایش که موشکافانه و دقیق با مسائل برخورد می نماید، تا جایی که توان دارد و تکلیف خود می داند برای خوب شدن کوشش می نماید و قدم در مسیر سخت و مبهم درمان می گذارد. او روزهایی را که شاید منتهی به مرگ گردد، با مطلعی طی می نماید. مطالعاتی در حوزه مرگ آغاز می نماید و با آدم هایی که تجربه هایی نظیر او دارند، مثل دکتر افروغ و دکتر خانیکی که عمرشان دراز باد، گفت وگو می نماید.
دیانی لحظات سخت جدال با این بیماری را با ما به اشتراک می گذارد؛ نمی خواهد به او ترحم کنیم؛ کامنت ها را می بندد و صادقانه و بی پروا می نویسد تا بدانیم. نمی ترسد و می نویسد. او نمی خواهد چهره کریه سرطان را زیبا جلوه دهد و یا هرگز منکر درد نمی گردد و عبایی از معنویت به دور جسم بیمارش نمی کشد.
او صادقانه می نویسد و چون می داند فهمیدن برخی حالات و دردها سخت است با مثال می گوید. از ترس هایش بدون ترس می نویسد و با دردهایش آه می کشد. دلتنگی و نگرانی اش را برای خانواده بیان می نماید. از برخوردهای خوب و بد پزشکان می گوید و از لحظات برزخی پس از شیمی درمانی . از رنجی که اطرافیان می کشند. از پولی که برای درمان خرج می گردد و از شکی که نسبت به تصمیمش برای ادامه درمان داشته، از تجارت سرطان، از غصه های ارغوان، از تغییر نگاه دوستان، از ناتوانی.... او از زندگی یک بیمار مبتلا به سرطان می نویسد. نه تلخ، نه ناامید و نه سیاه. چون مثل یک مؤمن واقعی، مرگ برایش انتها نیست و آن را تلخ نمی بیند و از طرف دیگر تا جایی که می تواند از زندگی دست نمی شوید. تا جایی که می تواند و خدا می خواهد...
حالا مسعود دیانی به ملاقات معبود شتافته و شما می توانید این یادداشت را با افعال ماضی بخوانید؛ اما من نخواستم ماضی بنویسم؛ ماضی گذشته است. جاری نیست. اغلب برای کارهای تمام شده و آدم های غایب است؛ اما مسعود دیانی و هر آنکس که چراغی در اندیشه و قلب ما بر می افروزد، غایب نخواهد شد. او با کلمات و اندیشه هایش زنده خواهد بود. شب های روشن گفت و گو در هر فصل از برنامه سوره به عنوان میراثی جاوید در یادها خواهد ماند. نوشته های اینستاگرامی او خوانده خواهد شد و صدای او که بر متن های چالش برانگیز و دقیقش در سرمقاله های شب روایت، خوش نشسته، بارها شنیده خواهد شد.
مسعود دیانی به حیات خود ادامه خواهد داد. کاش می شد مثل گذشته، باز هم پست بگذارد و حالا ما را از مرحله تازه حیات و احوالات پس از مرگ مطلع کند.
یادش گرامی و نامش ماندگار و به قول خودش: همین.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران